چهل حديث كساء و سمات
آخرين پست ها
در خدمت امام زمان علیه السلام
دوازدهم 1 1396

زاهد متقی آقای ­مشهدی ­محمد علی ­نساج ­دزفولی نقل­ می کند روزی در میان بازار می رفتم به تاجری برخورد کردم به نام حاج محمد حسین از من پرسید اهل کجائی؟ گفتم دزفول، با شنیدن نام دزفول با من مصافحه و معانقه نمود و به من اظهار محبت کرده و مرا برای شام به خانه اش دعوت کرد از رفتار او متعجب شدم و با خود گفتم چگونه به خانه­ شخصی که نمی­ شناسم بروم؟

(0) نظر
پاهایم مثل چوب خشک شد
نهم 12 1395

شغل من رانندگى است و سى سال است که در این کار هستم تمام­این مدّت با ماشین سنگین در بیابان ها رفت و آمد مى کردم یک روز صبح هر چه کردم، نتوانستم از رختخواب بلند شوم اوّل فکر کردم که پاهایم خواب رفته است، امّا بعد متوجه شدم که زانوهایم مثل چوب خشک شده است.

همان موقع اوّلین کسى را که صدا زدم، امام زمان علیه السلام بود بدون هیچ اختیار و کنترلى توى رختخواب افتادم

 
نجات حجاج از مرگ حتمی
هشتم 12 1395

در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. در آن زمان چیزی حدود 250 تا 300 تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما رابه مکّه رسانده و از آنجابه عراق بازگردانند.من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم

توسل یهودی
هفدهم 11 1395

در بروجرد مردی یهودی بود به نام یوسف که ثروت زیادی داشت ولی فرزند نداشت برای داشتن فرزند چند زن گرفت اما از هیچ کدام صاحب فرزندی نشد هر چه خود می دانست و هر چه گفتند عمل کرد از دعا و دارو اثر نبخشید

(0) نظر
نجات از درد معده مزمن
پانزدهم 11 1395

فیض الاسلام می فرماید بیش از دوازده سال پیش به درد شکم گرفتار شدم و معالجه اطباء سودی نبخشید برای استشفاء به اتفاق و همراهی اهلبیت و خانواده به کربلای معلی مشرف شدیم در آنجا هم سخت مبتلا گشتم

(0) نظر
X