امام صادق علیه السلام فرمودند هر مردی براى اداره منزل و خانواده اش سه چیز لازم دارد، هر چند بر خلاف میل او باشد
خوش
رفتارى
گشاده
دستى به اندازه
غیرت و حفاظت از ناموس
آیةالله العظمی بهجت رحمةالله علیه فرمودند، هر کار میخوای بکنی سه چیز را رعایت کن و بعد انجام بده با خیال راحت.
اول
ببین از این کار و رفتارت خدا راضی است؟
ببین امام زمان علیه السلام راضی است؟
ببین ولی فقیه که نایب امام زمان است و حجت خدا بر ماست، راضی است؟
اگر این سه تا راضی هستند با خیال راحت انجام بده این میشود خط اساسی
مرحوم حجةالاسلام شفتى عالم مجاهد بزرگ، روزى قصد عزیمت براى دیدار از خانه خدا نمود، عدهاى از خویشان و اصحابشان نیز به همراه وى به راه افتاده، تا به حج تشرف یابند طبق رسم آن دوران، مسیر کاروانیان از ایران به نجف و کربلا و از آنجا به سوى مکه و مدینه بود پس به زیارت عتبات عالیه شتافته و چند روزى را در آن شهر اقامت مىنمایند
ملا زین العابدین سلماسی، از ناظر کارهای سید بحر العلوم نقل می کند در مدتی که سید در مکه معظمه سکونت داشت با آن که در شهر غربت بسر می برد و از همه دوستان دور بود، در عین حال از بذل و بخشش کوتاهی نمی کرد و اعتنایی به کثرت مخارج و زیاد شدن هزینه ها نداشت یک روز که چیزی باقی نمانده بود چگونگی حال را خدمت سید عرض کردم، ایشان چیزی نفرمود
صبح عاشورای آن سال، دسته عزادارعظیم تر و با شکوه تر از سال های قبل، با شور و اخلاصی وصف ناپذیر به سوی کربلا روانه شد. از سوی دیگر، مرجع بزرگوار شیعه، علامه سید مهدی بحرالعلوم، در همان ساعات اولیه صبح به همراه عده ای از فضلا و طلاب از کربلا خارج شد؛ چرا که آن سید عظیم الشأن اراده کرده بود در عاشورای آن سال به استقبال عزاداران حسینی برود.
آیةالله حاج سید عباس کاشانى حائرى نقل مى کند روزى در خانه آیةالله العظمى حکیم بودم که کلیددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تلفن کرد و گفت سرداب مقدس ابوالفضل علیه السلام را آب گرفته و بیم آن مى رود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نیز آسیب کلى وارد شود، شما کارى بکنید.
شیخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده که راوی می گوید در مسجد جامع مدینه نماز مى خواندم مردان غریبى را دیدم که به
یک طرف نشسته با هم صحبت مى کردند.یکى به دیگرى مى گفت هیچ مى دانى که بر من چه واقع شده ، گفت نه !گفت مرا مرض داخلى بود که هیچ دکترى
نتوانست آن مرض را تشخیص بدهد تا دیگر نا امید شدم .
جناب
حجةالاسلام اعتمادیان نقل کرد ایامى
که به کشور انگلیس جهت تبلیغ رفته بودم، با زنى مواجه شدم که براى او حادثهاى عجیب اتفاق افتاده بود آن
زن گفت قبل از ازدواج من مسلمان نبودم، روزى جوانى به خواستگاریم آمد، ابتدا تصور
مىکردم او نیز مسیحى
است ولى آن جوان گفت من یک مسلمان شیعه هستم
یکى از علماء اهل سنت که در بعضى فنون علمى، استاد علامه حلی بود کتابى در ردّ مذهب شیعه امامیه نوشته بود و در مجالس، آن را برای مردم مىخواند و آنان را گمراه مىنمود و از بیم آنکه مبادا کسى از علماء شیعه ردّ بر آن کتاب بنویسد لذا آن کتاب را به کسى نمىداد که رو نویسی کند
حاج
آقای جعفری از نهاد رهبری می گوید بعضی از کلاسهای دانشگاه ما تا ساعت۱۰شب ادامه
دارد و این باعث مشکل برای خیلی از دختران شده است وی می گوید ساعت
حدود ۵ عصر بود و من مشغول نوشتن یک طرح برای باشگاه پژوهشی در کمیته ی فرهنگی
بودم کاملا تمرکز گرفته بودم که ناگهان یک دختر خانمی مانتویی با ظاهری بسیار
نامناسب وارد اتاق من شد و سلام کرد