فرزند آیت الله حاج شیخ عباس قمى ، دچار عارضه بسیار سختى مىشود و آقایان پزشکان از معالجه او نومید مىشوند خبر به حاج شیخ عباس قمى مىرسد ایشان در همان حال ، انگشت خود را در استکان چاى مىزنند و مىگویند این را به فرزندم بدهید بخورد بعد از اینکه فرزند ایشان آن چای را تناول می کند بیماریش رو به بهبود مىرود از مرحوم حاج شیخ مىپرسند بر آن چاى چه دعایى خواندید که این همه اثر داشت؟ ایشان مىگویند اگر انگشتى که یک عمر برای اهلبیت علیه السلام قلم زده است چنین اثرى نمىداشت ، باید آن را قطع مىکردم
در منطقه 112 فکه، پیکر شهیدی اول میدان
مین روی زمین بود اطرافش مملو از مین منوّر بود مین منوّر شعله بسیار زیادی دارد به حدی
که می گویند کلاه آهنی را ذوب می کند. حرارتی که در نزدیکی آن نمی توان گرمایش را
تحمل کرد
حاج علی بغدادی نقل کرده است که سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم مقداری از آن را به مراجع بزرگوار دادم و مبلغی هم به گردنم باقی بود ، که قصد داشتم وقتی به بغداد برگشتم به شیخ محمد حسن کاظمینی آل یاسین بدهم و مایل بودم که وقتی به بغداد رسیدم در ادای آن عجله کنم
در روز پنجشنبه ای بود که به کاظمین برای زیارت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و حضرت امام محمد تقی علیه السلام رفتم و خدمت جناب شیخ محمد حسن کاظمینی آل یس رسیدم و مقداری از آن را دادم و بقیه را وعده کردم که بعد از فروش اجناس به تدریج هنگامی که کسی را حواله کردند بدهم
زاهد متقی آقای مشهدی محمد علی نساج دزفولی نقل می کند روزی در میان بازار می رفتم به تاجری برخورد کردم به نام حاج محمد حسین از من پرسید اهل کجائی؟ گفتم دزفول، با شنیدن نام دزفول با من مصافحه و معانقه نمود و به من اظهار محبت کرده و مرا برای شام به خانه اش دعوت کرد از رفتار او متعجب شدم و با خود گفتم چگونه به خانه شخصی که نمی شناسم بروم؟
یکی از علماء فرمود که روزى در ایام سفر به کربلا ، به هنگام تشرف به حرم مطهر، ملتمسانه از آقا امام حسین علیه السلام تقاضاى دیدار آقای عالم امام زمان علیه السلام را نمودم در همان لحظه، ناگهان متوجه شدم که به محازات قبر حضرت على اکبر علیه السلام مرد با شکوهی نشسته است،
حجة الاسلام شیخ مهدى کرمى فرمود سوزن بانى در راه آهن قم وجود داشت که سخت به حضرت بقیة الله اعظم امام زمان علیه السلام عشق می ورزید
روزى او به نزد آقاى مظلومى آمده و از عشق وافر و غیرقابل تحملش نسبت به حضرت شکوه مىکند و از او مىخواهد که به حضرت چنین پیغام بدهد که اگر ممکن است و او را به عنوان نوکر در جزیره مسکونى شان بپذیرند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند هنگامى
که زن باردار مى شود، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است که با جان و مالش
در راه خدا جهاد مى کند
و هنگامى که فارغ شود، پاداشى دارد که نمى دانى عظمت آن چه قدر است
و هنگامى که شیر بدهد، در هر بار مکیدن، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل علیه السلام براى اوست
و آنگاه که شیردادن تمام شود، فرشتهاى بر پهلوى او مىزند و مىگوید عمل را از نو آغاز کن که بى تردید، آمرزیده شدى
روزی آیةالله العظمی بهاءالدینی فرمود امسال، در مکه معظمه در مجلسی که آقا امام زمان علیه السلام تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جملهی آنان حاج آقای فخر بود. خودم را به حاج آقا فخر رساندم و از ایشان پرسیدم چه کردهاید که مورد عنایت حضرت واقع شدهای؟
مرحوم میرزای قمی صاحب کتاب شریف قوانین نقل می کند که من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی می رفتیم و با او درس ها را مباحثه می کردیم و غالباً من درس ها را برای سید بحرالعلوم تقریر می نمودم. تا اینکه من به ایران آمدم، پس از مدتی بین علماء و دانشمندان شیعه سید بحرالعلوم به عظمت و علم معروف شد. من تعجب می کردم، با خود گفتم او که این استعداد را نداشت