چهل حديث كساء و سمات
آخرين پست ها
دختر دانشجویی که سلاح حمل می کرد
یازدهم 12 1395

حاج آقای جعفری از نهاد رهبری می گوید بعضی از کلاسهای دانشگاه ما تا ساعت۱۰شب ادامه دارد و این باعث مشکل برای خیلی از دختران شده است وی می گوید ساعت حدود ۵ عصر بود و من مشغول نوشتن یک طرح برای باشگاه پژوهشی در کمیته ی فرهنگی بودم کاملا تمرکز گرفته بودم که ناگهان یک دختر خانمی مانتویی با ظاهری بسیار نامناسب وارد اتاق من شد و سلام کرد

(0) نظر
پاهایم مثل چوب خشک شد
نهم 12 1395

شغل من رانندگى است و سى سال است که در این کار هستم تمام­این مدّت با ماشین سنگین در بیابان ها رفت و آمد مى کردم یک روز صبح هر چه کردم، نتوانستم از رختخواب بلند شوم اوّل فکر کردم که پاهایم خواب رفته است، امّا بعد متوجه شدم که زانوهایم مثل چوب خشک شده است.

همان موقع اوّلین کسى را که صدا زدم، امام زمان علیه السلام بود بدون هیچ اختیار و کنترلى توى رختخواب افتادم

 
نجات حجاج از مرگ حتمی
هشتم 12 1395

در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. در آن زمان چیزی حدود 250 تا 300 تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما رابه مکّه رسانده و از آنجابه عراق بازگردانند.من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم

مدارس آمریکایی انگلیسی
هشتم 12 1395

آمریکایی‌ها بعد از ورود به ایران از دوره محمد رضا شاه، آمدند مدرسه البرز یا دبیرستان جردن آمریکایی را ساختند

برای اینکه بچه‌های با استعداد و نوجوانان مستعد ایرانی را از بچگی جذب کرده و آنها را گزینش کنند، برای برنامه‌های آینده آمریکا، انگلیس‌ها هم رفتند در مقابل، مدرسه هدف را راه انداختند

بعد از این قضایا بزرگانی از علمای اسلام و دلسوزان احساس خطر کردند شهیدان مطهری و بهشتی و شهید باهنر و مرحوم آقای طالقانی و ... این‌ها هم اقدام به تأسیس مدارس اسلامی کردند که یکی از آنها مدرسه علوی بود

(0) نظر
دیدم آقا تقی گویی پرواز می‏ کند
پنجم 12 1395

حضرت آیةالله سید یونس اردبیلی از اهالی آذرشهر آذربایجان بود به قصد زیارت حضرت امام رضا علیه السلام راهی مشهد مقدس شد و بعد از اولین زیارت همه پول او گم شد و بدون خرجی ماند آیةالله سید یونس می‏ گوید پس از مفقود شدن پولم به حرم مطهر امام رضا رفتم و پس از عرض سلام گفتم مولای من می‏ دانید که پول من رفته و در این دیار غریب ، نه راهی دارم و نه می‏ توانم گدایی کنم و جز به شما به دیگری نخواهم گفت

(0) نظر
گشایش کار شما به انجام فرمان مادر است
چهارم 12 1395

یکی از مریدان مرحوم آیةالله جعفر آقای مجتهدی می گوید چندین سال قبل که می‌خواستم به پابوس حضرت رضا علیه السلام مشرف شوم برای خدا حافظی نزد مادرم رفته و به ایشان گفتم قصد زیارت امام رضا را دارم چه چیزی دوست دارید برای شما سوغات بیآورم؟ مادرم گفت چیزی جز سلامتی تو را نمی‌خواهم اما وقتی مشرف شدی یک زیارت به نیابت من بجا آور

امام زمان مرا مورد محبت قرار دادند
سوم 12 1395

شیخ جعفر بن زهدرى به فلج مبتلا شد به طورى که قادر نبود از جا برخیزد به انواع معالجات متوسل شد, ولى هیچ فایده اى ندید.
اطباى بغداد را آوردند. مدت مدیدى معالجه کردند, باز هم سودى نبخشید لذا گفتند شیخ را به مقام و قبه حضرت صاحب الامر علیه السلام در حله ببرید و بخوابانید شاید

(0) نظر
نور اویس قرنی در مدینه
سوم 12 1395
اویس در زادگاه خود سرگرم کار بود و مادری پیر داشت که احترام و نگه داری او را بر همه ی کارها مقدم می شمرد وی هرگز از دستورهای مادرش سر نمی پیچید تا آنجا که برای خدمت به مادر و تنها نگذاشتن او، حتی به سفر نمی رفت روزی هجران رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بسیار بی تاب کرد از این روی، نزد مادر رفت تا از او اجازه بگیرد و برای دیدار پیامبر به مدینه برود مادر چون به وجود اویس و کمکش نیاز داشت، به او گفت ­برو، ولی زود بازگرد. بیش از نصف روز، در مدینه نمان
(0) نظر
جهت شفای مریض
سوم 12 1395

حضرت آیةالله بهجت در مورد حدیث شریف کساء فرمودند

از معجزات حضرت زهرا سلام الله علیها است

ایشان می فرمایند خواندن این حدیث در تمام موانع برای حوایج و مشکلات مهمه کارساز و معجزه آسا می باشد

آیة‌الله بهجت می­ فرمایند برای شفای مریض حدیث کساء را مکررا بخوانید و هنگام خواندن در مجلس ، عود روشن کنید

(0) نظر
از بین رفتن تمام اموال
سوم 12 1395

آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران مى گوید در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض, روزى به مسجد جمکران رفتم دیدم مرد غریبى در آن جا نشسته است احوال او را پرسیدم گفت من ساکن تهران مى باشم و اسمم مشهدى على اکبر است .
در تهران کاسبى و خرید و فروش داشتم, اما پس از مدتى سرمایه ام تمام شد, چون به مردم نسیه داده بودم و وقتى وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالى شد, لذا به قم آمدم

(0) نظر
دو چیز کمر مرا شکسته
اول 12 1395

در زمان رضا شاه وقتی به اجبار کشف حجاب کرده بود ، در همان زمان جناب مستطاب آقای توکلی که یکی از متدینین و ساکنین مشهد مقدس بوده، می فرمودند من در بندر ترکمن (بندر شاه سابق) میهمان روحانی آن شهر بودم بعد از ناهار می خواستم استراحت کنم ، ‌دراز کشیده بودم ، ولی هنوز چشمهایم باز بود و خوابم نبرده بود ناگهان

(0) نظر
X