نقل است روزی پدر جناب مقدس اردبیلی در کنار نهر آبی نشسته بود دید سیبی بر روی آب روان است سیب را برداشته و از آن قدری تناول کرد اما ناگهان پشیمان شد که چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف کرده است بدین جهت در مسیر آب حرکت کرد تا ببیند این سیب از کجا آمده است بالاخره به باغی رسید که درخت سیب داشت و آب از آن باغ بیرون میآمد.